کوچولوی منکوچولوی من، تا این لحظه: 10 سال و 10 روز سن داره

دلیل تازه زندگی

خونه جدید برای نی نی جدید

سلام جوجه نازنازی پسرگلی ما اومدیم خونه جدید نزدیک خونه مامان پری در واقع سه خونه اون ورتریم هر چند کلی قصه داشت گفتم که حساس تر شدم پس مامان که از همه دلخور بود دست تنها همه ی کارتون ها رو آورد سه طبقه بالا و خودش و گاهی با کمک بابا سجاد بسته بندیشون کرد اما مامان پری باز هم آخر کاری راضی نبود و می گفت درست بسته بندی نکردی و این وسط با بسته بندی های هول هولکی و چپوندن وسایل تو کارتون اشتباه چند قلم جنس گم شد و تازه آخر کاری من شدم مقصر. یه روز که من اداره بودم همگی دست جمعی تا اومدن من وسایل رو بردن به خونه جدید و بیش تر کارهای چیدن خونه رو انجام دادن . فقط اتاق شما خالیه و منتظر سیسمونی . راستی همه این ها مصادف شد با تولد بابا ...
14 بهمن 1392

عید و بهار و عشق

عید امسال هم از راه رسید اولین و آخرین عیدی که تو شکم مامانی هستی تو خونه جدید هستیم و شما تو شکم مامان آخرین ماهات رو می گذرونی دو تا نی نی دیگه هم تو فامیل های بابا سجاد تو راهن طه نوه خاله باباسجاد و طه دوم پسردایی بابا سجاد یک عضو جدید دیگه هم تو فامیل داریم زن عمو ریحانه که اسفند ماه وارد خانواده شد فعلا صیغه ان و به امید خدا به زودی میرن سر خونه زندگیشون و ایشالا که زندگی خوبی داشته باشن علی کوچولوی ناناز مامان تا روزایی که قراره بغلت کنم چیزی نمونده حال روحیم خیلی خوب نیست و انگار اطرافیانم نمی تونن قبول کنن باید بیش تر هوای منو داشته باشن با بابا سجاد شرط کردیم بابایی می گه شما کچلی ولی من گفتم حسابی پرمویی عمه زهرا هم می...
3 بهمن 1392
1